خانم لمون با لحن مرددی گفت: ــ الآن نصف پرستاران بیمارستانها سیاهپوست هستند. تا جایی که میدانم خیلی هم از پرستاران انگلیسی بهتر و دلسوزترند. بگذریم… در مورد این طرح صحبت کردیم و بالاخره خواهرم راه افتاد. نه من و نه خودش نگران خانم نیکولتیس، صاحب خوابگاه، نبودیم. این خانم اخلاق متغیری داشت. گاهی خیلی مهربان و خوشبرخورد و گاهی هم… چطور بگویم؟ برعکس بود. خیلی هم پخمه و ناخنخشک بود. با وجود این چون خواهرم زن کاری و همهفنحریفی است، احتیاجی به کمک او نداشت. کلاً آدمی نیست که در مقابل بداخلاقی و ادا و اطوار بقیه جا بزند. شخصیت خودش را حفظ میکند و اجازه نمیدهد هر چرت و پرتی بارش کنند. پوآرو در تأیید سر تکان داد. با شرحی که خانم لمون از خواهرش داد، به نظرش آمد بیشباهت نیستند…
نشر هرمس چاپ هفتم «قتل در خوابگاه دانشجویی» را در سال 1399 منتشر کرده است.
لطفا نظر خود را بنویسید