«از نزدیک نگاه کردم، به نظرم آمد به من خیره شده است. چشمهایش برق عجیبی داشت، یکی مثل آسمان آبی بود و آن یکی مثل شبق سیاه. دهانش نیمه باز بود و دندانهای تیزش دیده میشد. میرتو گفت:«نگاه کن! یک چیزی لای دندانهایش است.» با احتیاط دستش را جلو برد و تکه کاغذ سفیدی را از لای دندانهای او بیرون کشید. «به شهر خوش آمدید. مدرسه خوش بگذرد: گربۀ وحشی»»
«گربۀ وحشی در قفسۀ شیشهای» شرحی است از مبارزات مردم یونان برای کسب آزادی .پدیده شوم فاشیسم که در اروپا به منصه ظهور رسیده بود، به دست ((ژنرال جان متاکساس)) به یونان راه یافت .او زندانها و جزایر دور افتاده را مملو از کسانی کرد که از حمایت وی سرباز زدند .((متاکساس)) برای فریب مردم سازمان جوانان سوسیالیست را پایهگذاری کرد و چندی با استبداد، حکومت نمود .اما این داستان، روایت خانوادهای است که ظهور فاشیسم در یونان، زندگی آنان را دگرگون ساخت .با روی کار آمدن حکومت فاشیسم، همه چیز در خانه ((ملیا)) و جزیرهای که در آن زندگی میکرد، در هم ریخت .((نیکو)) پسرعموی ملیا علیه فاشیسم به مبارزه برخاست .((میرتو)) خواهر ملیا به سازمان جوانان فاشیسم پیوست .پدر ملیا نگران از دست دادن کار خود بود .کتابهای ((پدربزرگ)) نیز در شمار کتابهای ضاله در میدان شهر سوزانده شد .با این همه، ((ژنرال جان متاکساس)) (گربه وحشی) که یک چند مبدل به نماد آزادیخواهی شده بود با وضعی اسفبار از اریکه قدرت به پایین کشیده شد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.