مگره کمی جلوتر متوجه دری شد که پنجره نیم دایرهایِ آن با نوری ضعیف روشن بود.
ــ این در به کجا باز میشود؟
ــ به ادارات پشت مغازه جواهرفروشی. به احتمال قوی هیچوقت از این در استفاده نشده.
مگره پیش از ترک راسته زرگرها، با آزمایشگاه پزشکی قانونی تماس گرفته بود. کارشناسان به همراه دوربینها و لوازم دیگر تازه از راه رسیده بودند و مثل همه متخصصهای دیگر ششدانگ حواسشان فقط جمع کارشان بود؛ نه سؤالی میکردند و نه جز اینکه چطور در این فضای محقر کارشان را انجام دهند، دغدغهای داشتند.
مگره پرسید:
ــ این حیاط سر از کجا درمیآورد؟
ــ از هیچجا؛ فقط یک مشت دیوار بیدر و پیکر است. فقط اینجا یک در هست که از ساختمانی در خیابان مسلای سردرمیآورد و سالها پیش مسدودش کردهاند.
ــ این در به کجا باز میشود؟
ــ به ادارات پشت مغازه جواهرفروشی. به احتمال قوی هیچوقت از این در استفاده نشده.
مگره پیش از ترک راسته زرگرها، با آزمایشگاه پزشکی قانونی تماس گرفته بود. کارشناسان به همراه دوربینها و لوازم دیگر تازه از راه رسیده بودند و مثل همه متخصصهای دیگر ششدانگ حواسشان فقط جمع کارشان بود؛ نه سؤالی میکردند و نه جز اینکه چطور در این فضای محقر کارشان را انجام دهند، دغدغهای داشتند.
مگره پرسید:
ــ این حیاط سر از کجا درمیآورد؟
ــ از هیچجا؛ فقط یک مشت دیوار بیدر و پیکر است. فقط اینجا یک در هست که از ساختمانی در خیابان مسلای سردرمیآورد و سالها پیش مسدودش کردهاند.
لطفا نظر خود را بنویسید