«مارسولن ریزه» داستان پسری است که همیشه صورتش سرخ است؛ مگر زمانهایی که باید صورتش سرخ باشد. جایی که خجالتزده میشود، اتفاقاً صورتش سرخ نمیشود. بر عکس همۀ آدمها. مارسولن دوستی به نام رُنه رَتو پیدا میکند که او هم مثل مارسولن یک اتفاق از دیگران متفاوتش کرده است. رُنه با اینکه ویولنیست خوبی است، اما همیشه عطسه میکند.
«به مارسولن ریزه سحت میگذشت. او مرتب از خودش سوال میکرد. یا بهتر بگویم همیشه یک سوال توی ذهنش بود:«چرا من اینطوری سرخ میشم؟» «دلم میخواد بدونم چرا اینطوری سرخ میشم!»»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.