چارلی کریستین دوازدهساله یک كارآگاه مادرزاد است و حالا فرصتی پیدا كرده كه تواناییهایش را ثابت كند. دادگاه خونآشامان كه در برزخ مرگ و زندگی مستقر است، حكم به این داده كه كارآگاهِ مُرده، هَنک كِین، در شهر گلاسگو، محل زندگی چارلی، با جنایتكاران مبارزه كند و از آنجا كه هَنک برای حلّ شرافتمندانهی پروندههای جنایی آدم مورد اعتمادی نیست، قرار شده كه دستیاری داشته باشد و آن دستیار با آموزشهای او در این پروندهها نقش كارآگاه را ایفا كند، و این شخص كسی نیست جز چارلی كریستین.
بخشی از متن:
همه فكر میكردند كتاب فرانكنشتاین را مری شلی بر اساس تخیلات خودش نوشته است. حتی خودش هم فكر میكرد كه خالق واقعی كتاب خودش است! اصلاً نمیدانست كه فرانكی (اسمی كه دوست داشت به آن شناخته شود.) واقعاً وجود دارد. فرانكی تصمیم داشت برود از مری شلی شكایت كند، چون خودش اصلاً قبول نداشت كه غول است. البته هرازگاهی وحشیبازی در میآورد، اما این در مواقعی بود كه بخیههای دور گردنش باز میشد!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.