سایهها در سپیده دم میرویند دومین کتاب از مجموعه داستانهای جوئل گوستاوسون است. جوئل در مسیر زندگی، میان کابوسها و معجزهها، پیش میرود تا اینکه کابوسهایش رنگ واقعیت به خود میگیرند و با خود فکر میکند:«همزمان که درون انسان تاریک شود، سایهها بلندتر و بلندتر میشوند…»
«چیزی به دوازده سالگی جوئل نمانده و او فکر میکند هیچ چیز جدیدی در شهر کوچکش وجود ندارد. اما اشتباه میکند. یک روز معجزه اتفاق میافتد. درست همان موقعی که نزدیک است اتوبوس او را زیر بگیرد، به شکل معجزهآسایی جان سالم به در میبرد. اگر معجزهای سر راهتان قرار بگیرد چه میکنید؟ حتماً میخواهید کاری برای قدرشناسی انجام دهید، اما چهکاری و چطور؟»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.